بالاتر از تاریکی

ساخت وبلاگ
امان از از دست دادن ها یک بار خواستم و از دست دادم یک بار ساختم و خراب شد سالها با همان ساختن زندگی کردم رویا ساختم و تنهاییم را با اشک پر کردم باز دوباره بعد سالها خواستم واین ترس از دست دادن لعنتی خواب را از چشمانم گرفت میترسم بخوابم و بیدار شم و خواستنی نباشد و دوباره آه سرد همدمم شودهر کلامی که میگویم هر نگاهی که میکنم ترسم از این است که نکند ناراحتت کنم نکند نگاه آخر و کلام آخرم باشد با هر نگاه سیر نگاهت میکنم شاید ...نمیخواهم نبودنت را به زبان بیاورم تمام موهای تنم سیخ میشودمیخواهم به زندگی فکر کنم به بودن تا ابد به روزهای خوب پیش رو به زخمهای کهنه ای که قرار است درمان شود به خنده های از ته دل به بودن نفس کشیدن به عاشقانه زیستنرویای من تو تمام رویاهای منو به واقعیت تبدیل میکنی حس عجیبی ست حسی که بدون هوس باشد و. تمام خواستن از دل بر آید گاهی کلامم را با تصویر به رخ میکشم و خود را در آن تصویر تجسم میکنم  که به تمام رسیدم به همان ماندن و نفس کشیدنامشب بعد سالها دلم کاغذ و قلم خواست مثل قدیم ها مثل روزهای خوب گذشته که گذشت خدایا شکرت که امشب بالشتم با باران چشمانم خیس نمیشود بالاتر از تاریکی...
ما را در سایت بالاتر از تاریکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mcameee110a بازدید : 117 تاريخ : پنجشنبه 29 ارديبهشت 1401 ساعت: 1:10

امشب کابوسم به واقعیت پیوست  امشب دوباره شکستم قلب هزار تیکه ای که داشت زخمهایش جوش میخورد دوبار زخمش تازه شد دوباره خون دوباره درد دوباره شکستن دیدی شیشه میشکند اما شیشه شکسته دوباره بشکنه دیگه نمیشه هیچ بند زنی بتونه بند بزنه یاد سالها پیش افتادم روزی که تو دستام جون داد و من بی پناه رو به خدا کردم و فریاد زدم دوباره همون حال و دارم خدایا چرا منو با عشق ممنوعه امتحان میکنی این چند روز زندگی کردم حس کردم دوباره دارم زنده میشم اما این کابوس همیشه همراهم بود که با یه خداحافظ همه چی تموم بشه و این ترس واقعیت پیدا کرد حالا من موندم و آهنگهای دوتایی که از امشب لالایی شبنامه هنوز باورم نمیشه دیگه نمیبینمت چشمام میسوزه و تار میبینم بارون این چشماهای لعنتی بند اومدی نیست شاید قسمت من تنهایی هست شاید خدا نمیخواهد من بمانم خدا یه بار گرفتی گفتم تقدیر این بار که قرار نبود سهم من باشد فقط بودنش حس آرامش میداد حس طراوت و زیستن من به همین دل خوش بودم اینم نه؟؟؟بازم میگم تقدیر و در رویای بی رویا می‌سوزم تا وقتش برسد  دلم خواب میخواهد از جنس خواب‌هایی که بیداری ندارد لطفاً خواهش میکنم ازت دیگه توان ندارم خدا   بالاتر از تاریکی...
ما را در سایت بالاتر از تاریکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mcameee110a بازدید : 128 تاريخ : پنجشنبه 29 ارديبهشت 1401 ساعت: 1:10